اقوام آريايي ايراني

   پيش گفتار

      اين پست يكي از بخش هاي اقوام آريايي ايراني،  براي خواندن مشروح پيش گفتار به بخش نخست در اينجا مراجعه شود.  همچنين اين بخش ادامه دارد و بازنويسي مي شود.

   عكس انوش راويد در منطقه باستاني شهر يري،  مشروح در اينجا،  عكس شماره 630 .

   اقوام آريايي ايراني هيتي

   تعريف هيتي ها ــ  آنچه كه از زمان بررسي آنها پيداست،   در قبايل اوليه از ساختار هاي تاريخ اجتماعي  بسر مي بردند،  در سال 1680 ق.م،  توسط لابارنای یکم، رهبر قوم در فلات آناتولی ظاهر شد.  البته لابارنا اصطلاحی بود،  که هیتی ها برای سران خود بکار می بردند،  برخی تاریخ نگاران بر این باورند،  که او و هاتوسیلی یکم شاه بعدی هیتی،  در واقع یک شخص واحد بوده اند.  نام های شاهان هیتی ایرانی است،  آرتاتاما  Artatama  و توشراتا Tushrata و میتواسا  Mitwasa  دست کم بخشی ایرانی هستند.  بنظر بعضي صاحب نظران تاريخي، آنها از دو جز «آرتا» و «تاما» به معنی «تخمه آرتا» یا «تخمه آشا» مي باشند،  و مي توانند با نام های «عاد» و «هود» با «هات» و «هیت» در پیوند باشند.  در کتاب عهد عتیق هيتي بیشتر به صورت یکی از چند طایفه ای دیده می شوند،  که اسرائیلیان آنها را در فلسطین دیدند و نام ایشان چند بار در تورات آمده.

      نقش برجسته هایی از زمان هیتیها در بخش جنوب شرقی آسیای صغیر و سوریه شمالی شناسایی شده،  که گسترش و نفوذ فرهنگ هیتیها را مشخص میکند.  جنوبی ترین محلی که از آن بقایای آثار معماری هیتیها کشف شده است،  حاما  Hama نام دارد،  آنجا دوازده طبقه فرهنگی شناسايي شده،   که طبقه های E-G   تاریخی برابر 700 تا 1550 ق.م،  را نشان می دهند،  و مشخص می کنند که هیتیها از آغاز حكومت خود تا پایان،  از این محل به عنوان آخرین قلمرو جنوبی خویش استفاده می کرده اند.  آثار یافت شده در گل تپه هم نشان میدهد،  حدود 2000 ق.م،  هيتيها در آسیای صغیر مرکزی زندگی می کردند،  و بعد از 250 تا 300 سال،  حكومت خود را پايه گذاري كردند،  تا اينكه در 1200 ق.م،  از فریگیها شکست خوردند.

      پایتخت کشور هیتی، شهر شاتوش  Chattusch  یا بغازکوی  Boghazkoi  امروزی در خم رودخانه هالیس (قزل ایرماق امروزی) جای داشت.  شهر های هیتی ها مانند نسا و آرینا،  آشکارا نام هایی ایرانی داشتند.  همچنین شهر سَلَم  salam  یادآور سلم پسر فریدون است،  شاید اورشلیم نیز به معنی شهر سلم باشد.

   حكومت قدیم ــ  حاكمان اين دوره،  خود را از نسل پادشاهی به نام لابارناس  Labarnas  می دانستند،  گفته می شود تاریخ هیتی ها با او آغاز می گردد.  هیچ کتیبه موثقی از این پادشاه باقی نمانده،  ولی در مدرکی تأیید می شود،  وی دولت آرزاوا  Arzawa  را به تصرف در آورده بود،  ولي محل دقیق آن مورد بحث است.  از جانشین لابارناس به نام هات توسی لیس  Hattusilis  اول،  در دوره های بعد،  به عنوان شاه کوسارا نام برده می شده،   به نظر می رسید که هات توسی لیس در آغاز با حكومت یام هاد  Yamhad،  که پایتخت آن در حلب (به هیتیایی حلپ)  Halap بود، جنگيد،  و یام هاد شکست خورد و خراجگزار دولت هیتی شد.  در نزدیکی شهر باستانی کادِش که امروزه به آن تل نبی  Tell Nebi گفته میشود،  در سال 1826 ق.م،  نبرد سختی بین هیتیها و مصریان اتفاق افتاد،  بعد از کشتار زیاد از طرفین، در نهایت مصریها پیروز شدند.

      هاتوسیلی یکم 1650 تا 1620 ق.م،  ادعا دارد،  که قلمرو پادشاهی هیتی را تا کنار دریا (دریای سیاه یا دریای مدیترانه) گسترده است.  او در 1649 ق.م،  شهر الالخ و دیگر شهر های سوریه را مطیع خود ساخت،  و علیه اقوام ساکن ناحیه آرزاوا در باختر آناتولی به نبرد پرداخت.  پس از هاتوسیلی یکم،  نوه اش مورسیلی یکم در 1620 تا 1590 ق.م،  به تخت شاهی هیتی نشست.  حدود 1600 ق.م،  مورسی لیس اول شهر آلِپ در سوریه را چپاول کرد،  به دولت بزرگ اموری در بابل حمله برد،  و آن شهر را تصرف و غارت کردند.  در هر حال فتحی بی فایده بود،  و نتوانستند پیروزی خود را ادامه دهند،  و بلافاصله  با غنیمت و اسیر بازگشتند.  اما بزرگترین دستاورد او پايان دادن به پادشاهی 300 ساله دودمان نخست بابل بود،  پس از آن مجسمه طلایی مردوک را از آن شهر بیرون برد.  مورسی لیس  Mursilis  پادشاه هیتی، پس از بازگشت از بابل، به دست هانتی لیس  Hantilis  به قتل رسید،  در دوره او قلمرو هیتی ها از فرات تا حلب می رسید،  و یک دوره کشتار توطئه ای آغاز شد،  و وضعی برای آن دولت پیش آمد که کمتر از هرج و مرج نبود.  از ویژگی های سلطنت هانتی لیس، شکست های خارجی او بود،  که از آن میان میتوان به شکست از هوریان اشاره کرد.  هانتیلی یکم 1590 تا 1560 ق.م،  زیدانتای یکم 1520 تا 1550 ق.م،  آمونا پسر زيدنتا 1550 تا 1530 ق.م،  هوزیا 1530 تا 1525 ق.م،  به پادشاهی رسیدند.  در آغاز پادشاهی تِلی پینوس Telipinus 1525 تا 1500 ق.م،  هیتی در میان چهار حكومت محاصره شده بود، حكومت هاي آرزاوا در باختر، میتانی در خاور،  کاسکیان در شمال، و کیزو واتنا در جنوب.  پس از درگذشت تِلپینو 1500 ق.م،  هیتی وارد دورانی می شود،  که آن را دوره تاریکی نام نهاده اند،  و آن دوره پادشاهی میانه هیتی است.

      هیتی ها پس از ضعف موقت، در نیمه دوم هزاره دوم ق.م،  مجدداً قدرت بسیار به دست آورند،  و در نتیجه عده ای از دول همجوار را از بین بردند،  از جمله آنها پادشاهی هوریان  Hurrites است.  این دوره رشد هیتی ها با به سلطنت رسیدن تلی پینوس در 1525 ق.م،  آغاز شد.  او اعلامیه ای در مورد یک قانون دقیق جانشینی، و مقرراتی برای رفتار پادشاه و اعیان وضع کرد.  به نظر می رسد قوانینی که به این ترتیب اعلام شد، تا آخرین روز های امپراتوری هیتی مراعات گشت.  شاید از ویژگی های پادشاه مزبور این بود که نخستین کسی به شمار می رفت که با یک دولت خارجی عهد نامه بست.  او را آخرین پادشاه سلطنت قدیم می دانند.  از میانه های سلطنت او تا تودهالیاس Tudhaliyas  دوم منابع تاریخی در دست نیست.  از این دوره قباله های زمین با امتیازات ویژه که داری مهر شاه است،  به جای مانده که نشان دهنده تدوام سلطنت در این دوره است.

   دوره پادشاهي ميانه ــ  يا دوره تاريكي،  1500 تا 1430 ق.م، از اين جهت دوره تاریکی گويند،  كه فقط نام پادشاهانی را،  که در این دوره به پادشاهی رسیدند،  دانسته شده و از اسناد و مدارک این دوره،  چیزی در دست نیست.  نام پادشاهان این دوره:  آلووامنا، تاهوروایلی، هانتیلیدوّم، زیدانتای دوّم، هوزیای دوّم، مواتالییکم.

   دوره پادشاهی نو ــ  آغاز پادشاهی تودهالیای یکم 1430 تا 1400 ق.م،  پایانی دوره تاریکی تاريخ هیتی است.  در پی او،  آناواندای یکم 1400 تا 1385 ق.م،  تودهالیای دوّم 1385 تا 1380 ق.م،  هاتوسیلی دوّم 1380 تا 1385 ق.م،  به تخشت شاهی هیتی نشستند.  سپس تودهالیای دوّم شاه هیتی شد،  که متون تاریخی هیتی از او با عنوان تودهالیای کودک یاد می کند،  او توسط گروهی از افسران هیتی در 1358 ق.م، کشته شد.

      سوپیلولیومای یکم 1358 تا 1323 ق.م،  سیاستمدار و جنگاور بزرگی بود،  او خدمت خود را بعنوان مشاور و امیر ارتش تودهیلیای سوّم آغاز کرد،  و با این سمت دشمنان هیتی از جمله کاسکیان را شکست داد.  سپس از فرصت به دست آمده از هرج و مرج در مصر در دوران فرعون آخِناتون سود جست و «کارکِمیش» (لبنان و سوریه امروزی) را تسخیر کرد.  پس از آن به آمورو حمله برد،  و توانست در 1350 ق.م،  آمورو و نیز میتانی را خراجگذار خود سازد.  در 1340 ق.م،  بیوه فرعون اخناتون به شاه هیتی نامه نوشت،  و درخواست کرد تا او پسرش را به مصر بفرستد،  تا ضمن ازدواج با او،  شاه هیتی بتواند پادشاهی مصر را نیز تصاحب کند.  شاهزاده زانانزا در بین راه در پی توطئه ای از سوی مصریان به قتل رسید،  و این ازدواج هرگز رخ نداد.

      سوپیلولیوما که از این رویداد بسیار خشمگین شده بود،  سربازان ارتش خود را در ایالات خراجگذار مصر در کنعان و شمال سوریه رها کرد،  تا زمین های بیشتری را تسخیر کنند.  بیشتر اسیران مصری که به هیتی برده شدند،  حامل نوعی طاعون بودند،  که می توانست مركزيت هیتی را به این بلا دچار کند.  طاعون به کاخ پادشاهی هم سرایت کرد،  و سوپیلولیوما و جانشین او آرنواندای دوّم 1323 تا 1322 ق.م،  هر دو از این بیماری مردند.  آن گاه پسر کوچک سوپیلولیوما،  با عنوان مورسیلی دوّم  1321 تا 1295 ق.م،  به تخت پادشاهی هیتی نشست.  او در آغاز پادشاهی خود با شورش های بسیاری روبرو بود،  که بر همه آنها غلبه کرد.  در دوران پادشاهی او،  هیتی از دریای سیاه تا سوریه کشیده شده بود،  و او حتی قادر بود تا میتانی را که خراجگزار آشور شده بود،  مطیع خود سازد.

   دوره پادشاهان بزرگ ــ  به وسیله سوپی لولیوماس رهبر نظامی بزرگ ايجاد شد،  كه در حدود 1380 ق.م،  بر تخت نشسته بود.  وی مستقمیاً از اعقاب تلی پینوس از پادشاهان سلطنت قدیم بود،  بیشتر به وسیله چند نام شخصی،  از نوع هوریانی و سلطنت قدیم معلوم می شود.  ولی پیوستگی آنها قطعی نیست،  در این دوره نام های خود پادشاهان هنوز اساساً به شیوه هیتیایی بود.  ولی در موارد زيادي،  پادشاهان  نام های مزبور را،  پس از بر تخت نشستن بر خود می نهادند،  و هوریانی ها نیز چنین رسمی داشتند.  به عبارت دیگر،  که اعضای خاندان سلطنتی هیتیان،  نام های هوریایی روی خود می گذاشتند،  و پس از رسیدن به سلطنت،  نام هیتیایی بر روی خود میگذاشتند.  چگونگی جلوس سوپی لولیوماس به نظر غیر عادی می آید،  هر چند وی فرزند تود هالیاس سوم بود،  و در بعضی جنگ ها همراه پدرش شرکت مي كرد.

   دولت های نو ــ . . . بزودي . . .

      زبان ــ  خصوصیت هند و اروپایی زبان هیتی قطعی است،  زبان ایشان با زبان های پیرامون دریای مازندران خویشاوند است.  وجود اعداد آریایی در متون آخایی،  حضور اقوام آریایی ايراني را خيلي پيش تر از هزاره دوم ق.م،  در آسياي صغير و ميان رودان ثابت مي كند.  معروف ترین و مهمترین نوشته به زبان آخایی، که در آن اعداد و مفاهیم و واژگان آریایی دیده شده اند،  متنی درباره تربیت اسب است.  همچنین شباهت واژگان آخایی از دیدگاه ریشه واژگان هیروگلیف با واژگان هندی،  برای نمونه شباهت واژه آخایی «پاده Pade» با واژه هندی « pad، Pes، Pedis» به معنی پا،  نکته قابل توجهی است.  این واژه شبیه واژه «پا» در فارسی امروزی نیز هست.  امروزه در اینباره هیچ نوع ابهام و تردیدی باقی نیست،  که زبان هیتی از زبان های آریایی ايراني است،  که از قدیمی ترین ایام،  از سایر زبان های این خانواده جدا شده است.

      در امپراتوری هیتی،  چند زبان دیگر از جمله پیش هیتیایی  Proto – Hittite،  آکدی،  لوویایی  Luwian،  پالایی  Palaic،  هوریانی  Hurian،  میتانی  Mittani،  و سومری،  استفاده مي شد. 

  نویسایی ــ  نخستین آثار خط در گل تپه پیدا شد،  و به نظر میرسد ساکنان آناتولی خط میخی بابلی و آکدی را از بازرگانان آشوری که از حدود سال های 2500 ق.م،  به شمال ميان رودان آمده بودند،  گرفته و سپس به صورت خط خود تکامل داده باشند.  تاکنون در بغازکوی 25 هزار لوح به دست آمده،  که متعلق به آرشیو سلطنتی هیتیان بوده است.  هيتي ها برای نوشتن به زبان خودشان،  از خط میخی آکدی استفاده می کردند،  اما در کنار آن خط تصویری مستقل خودشان را داشتند.  ممکن است اين خط را مهاجران اقوام آریایی ايراني هزاره سوم ق.م،  با خود آورده باشند،  و برای امور مذهبی استفاده مي كردند.  در هندوستان یک مُهر چرخی  Rollsiegel  پيدا شده،  که شبیه این خط تصویری حک شده است.

      در كول تپه و جا هاي ديگر،  هزاران لوح خط ميخي پيدا شده ، كه مشخص مي كند،  هیتیها اسناد تاریخی خود را،  به خط میخی و به زبان خود می نوشته اند.  در قسمت بالایی تپه علیشار آثار فرهنگی هیتیها همراه با خط هیروگلیف یافت شده است.  کشف یک کتیبه طولانی دو زبانه در قره تپه در 1947 بود،  که کلید معمای اندیشه نگاری بی شماری را به دست داد،  و کشف رومز را به مرحله کنونی رسانید،  که در آن همه کتیبه ها،  به جز قدیم ترین آنها، کما بیش قابل فهم شده است.

   دین و آئین ــ  در ادامه رشد و تكامل تاريخ دين و آئين،  ادیان هوریان و هیتیان بر روی هم اثر متقابلی داشتند.  بخش عمده ای از خدایانی که در یازیل کایا Yaziilkaja باقی مانده است،  مطابق خدایان هوری اند،  از 66 خدای نقش شده این حجاری،  که در 2 رديف رو به روی هم جای گرفته اند،  یک ردیف خدایان زن و یک ردیف خدایان مرد هستند.  الواح بغازکوی تنها ما را از نام خدایان و مراکز پرستش آنها آگاه می سازد.

   هنر و فن ــ  از صنعت و هنر دوره سلطنت قدیم هات توساس،  چیزی جز ظروف سفالین نيست.  تندیس سازی با امپراتوری آغاز می شود،  ولی با فروپاشی آن پایان نمی یابد.  از دولت های بعدی کتیبه های زياد صخره ای،  تندیس ها و نقوش برجسته ای جدا از تندیس سازی هات توساس وجود دارد.  در طبقه سوم علیشار،  سفال های هیتیها دیده میشود،  که عموماً با لعاب قرمز و قهوه ای و نقوش هندسی و با استفاده از رنگ های سفید و قهوه ای ساخته شده است.  هیتیها افزون بر این نوع سفال،  از رنگ قرمز براق با جداره بسیار نازک نیز استفاده میکرده اند.   پیکرک های سمبولیک که با حلقه هاي گل احاطه شده،  و وسط آن به شکل گاو یا گوزن است،  و در قسمت پایین دو شاخ گاو آن را کامل می کند.  این مجسمه های فلزی ارزش هنری دارند،  و میتوان از آنها به عنوان علم یاد کرد.

      از هیتیان حجاری های فراوانی در زمینه مذهبی باقی مانده،  که نامدارترین آنان،  نقش برجسته دسته جمعی خدایان در یازیل کایا  Yaziilkaja است.  در آن هر یک از خدایان رسمی بر طبق مشخصات خود او نشان داده شده،  و به وسیله سلاحی که حمل می کنند،  و علامتی که روی دست پیش آمده او نقش شده و جانوری که بر روی آن ایستاده،  متمایز گشته است.  در هنر هیتیان تصویر خدای جو را با تبرش که می درخشد زیاد میبینیم، ایستادن خدایان روی حیوانات مقدس نیز زمینه ای هنری است،  که بعداً در هنر آشوری و اورارتویی ظاهر می گردد.

   معماري و بنا ــ . . . بزودي . . .

      توجه:  اقوام آريايي ايراني هيتي،  ادامه دارد و بازنويسي مي شود.

   اقوام آريايي كيميري

      برخی از نویسندگان باستانی اقوام گیمیری یا کمیری یا سمیرمی را،  ساکن شمال و شمال غرب قاره کهن نوشته اند،  و تعدادی در قرن گذشته می گویند که استپ روسیه واقع در شمال دریای سیاه در تصرف قوم کیمری بوده است،  و آنها از طریق بالکان و داردانل وارد قاره کهن شده اند.  بخش هایی از این قوم اواخر سده هفتم ق.م،  از قفقاز عبور کرده،  وارد آسیای غربی شده،  و بر ضد اربابان اورارتویی خود سر به شورش برداشتند.  در منابع آشوری از آنان به عنوان گیمیریای  Gimirrai  یاد شده است،  و نیز در اسناد آشوری و یونانی،  کیمری‌ ها را گاهی با اقوام سکاها یکی دانسته ‌اند.  در واقع این دو قوم کاملاً به هم مربوط بوده،  و غالباً به یک زبان سخن می ‌گفتند.  این قوم در پیرامون دریای آزوف در شمال دریای سیاه می‌زیستند،  و نام آن‌ ها هنوز در نام شبه جزیره‌ کریمه به چشم می‌خورد. گیرشمن  کیمریان را اقوام ایرانی‌‌‌‌‌‌الاصل میداند،   که همراه سکاها به آسیای صغیر،  سوریه و فلسطین پیشروی کردند.

      هومر در اودیسه می ‌گوید،  که کشتی اودیسه  Odysseus به جایی رسید در مرز های جهان،  در اقیانوس ژرف.  شهر کیمری‌ ها،  که میان مه و ابر فرو رفته است،  در آنجا قرار دارد. هرگز خورشید درخشان با پرتو خود بر آن ‌ها نمی‌تابد (نمینگرد).  همچنین به هنگامی‌ که از آسمان پر ستاره بالا می‌آید،  و به هنگامی ‌که از آسمان به سوی شرق حرکت می‌کند،  و شب غم‌انگیز،  بال ‌های خود را بر روی مردم بدبخت می‌ گسترد.  با توجه به سروده‌ های هومر،  جایگاه کیمری ‌ها،  باید جایی در باختر دور یا شمال غربی،  در حاشیه آن سوی جهان،  و در کنار رود اقیانوس مانندی باشد،  که مرز های جهان هومری را تشکیل می‌داد،  و مدخل جهان تاریکی بود و از این رو، کیمری‌ ها را می‌توان مرزبانان بشری دانست.

   کیمری ‌ها در تاریخ ــ  مرغزارها و دشت ‌های شمال دریای سیاه،  که در تصرف کیمری‌ ها بود،  سکونت ‌گاه سکاها گردید،  و آنان جای کیمری ‌ها را گرفتند،  بخشی از کیمری‌ ها به مجارستان و برخی دیگر به تراکیه کوچ کردند.  کیمری ‌ها از پایان سده‌ هشتم ق.م،  به سوی مرز های وان و ارمنستان پیش رفتند،  در اواخر آن سده به بخشی از این سرزمین،  که بر اثر منازعات با شروقین دوم ضعیف شده بود، حمله بردند،  و احتمالاً با مردم وان مخلوط شدند.  اورارتو نخستین مملکتی بود که متحمل آسیب کیمریان شد.  کیمریان به دو بخش تقسیم شدند،  یک دسته از آنان در طول دریاچه ارومیه (هومیه یا رومیه،  هوم = انگور و شراب معروف هوم) حرکت کردند،  و اندکی بعد جزو متحدان خشثریته  Kshatrita  قرار گرفتند،  در صورتی که عمده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ سواران آنان،  پس از هجوم بی‌ نتیجه به سر حد شمالی آشور،  به پیشرفت به سمت مغربی،  در جهت آسیای صغیر ادامه دادند.  در حدود 660 ق.م،  در اثر پیشرفت سکاها،  کیمری ‌‌‌‌‌‌‌ها تحت فرمان  تیوسپا  tiuspa  مجبور شدند به جنوب یورش ببرند و با پایداری دولت لیدی که از آشور کمک دریافت می‌کرد،  رو‌به‌ رو شدند.  تا این که در 652 ق.م،  توانستند دولت لیدی را از میان بردارند،  و سراسر شرق قاره کهن را به تصرف درآورند.  کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها به پادشاهی فریژیان نیز پایان دادند.  یورش دوباره ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آشور و پیشرفت سکاها در حدود 637 ق.م،  کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها را در هم شکست،  و حکومت آنها را بر بخشی از کاپادوکیا کاهش داد،  که برای دائم کیمیریایی باقی ماند،  کاپادوکیا همیشه از سوی ارمنی‌‌‌‌‌‌ ها،  گیمیر  Gimir  نامیده می‌شد.  اسرحدون در سالنامه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌های خود از پیروزی بر کیمریانِ توشپا،  که از سرزمین‌ های دوردست آمده بودند،  و نیز از شکست نیرو های ایشپاکی آشگوزا (اسکیت)، نوشته است.

   هنر و فن ــ  ایدت پرادا از قول گیرشمن می‌گوید،  که مفرغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های لرستان منسوب به کیمری‌‌‌‌‌‌‌ ها است.  تالگرن دانشمند فنلاندی نیز اشیای یافت شده،  در ناحیه دنیپر و کوبان را به کیمری ‌‌‌‌‌ها نسبت می‌دهد،  و یادآور می‌شود که گنجینه‌‌‌‌‌‌ های بورودینو  Borodino  متعلق به 1300-1100 ق.م،  گنجینه‌‌‌‌‌ چتکوو  Chtetkovo  و داس‌‌‌‌ های مفرغین متعلق به 1400 – 1100 ق.م،  و نیزه‌ کوره‌‌‌‌ مفرغین نیکولایف  Nicolaiev  مربوط به سال 1100 و داس ‌‌‌‌‌‌‌های مفرغین  آبراموفکا  Abramavka  مربوط به 1200  ق.م،  و تمامی اشیایی که در دانوب سفلا و در کوبان به دست آمده،  شامل قطعاتی از طلا و گاو های سیمین ناحیه‌ استارو میشاتو واسکایا  Straomishatovskaya ، متعلق به 1300 ق.م،  و کوبان دوره‌‌‌‌‌‌‌ مفرغ متعلق به 1200-1000  ق.م،  هنر آنان محسوب می‌شود. تمامی هنر و صنعت کیمری روسیه ‌‌‌‌‌ جنوبی،  به فرهنگ و تمدن ماورای قفقازی مربوط است،  و آثار یافت شده در گنجه و قراباغ،  با صورت‌‌‌‌‌ های جانوری که تا ناحیه تالش نیز گسترش داشته،  مربوط به صنعت مفرغ ‌سازی کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست.  این هنر از 1400 یا 1250 ق.م،  آغاز شده و حداکثر تا سده ‌‌‌‌‌هشتم ق.م،  ادامه داشته است.

      در کاوش‌ های صورت گرفته در شهر کیمیریکوم  Cimmercum ،  که شهری باستانی در ساحل جنوبی شبه ‌جزیره‌‌‌‌‌‌ کرچ  است،  دیوار هایی دفاعی به ضخامت 2/5 متر،  و همچنین مخازن گندم و آب ‌انبار و ظروف مختلف و سلاح‌‌‌‌‌ هایی در گورها کشف گردید،  و نیز بقایای عصر مفرغ،  در زیر لایه ‌‌‌‌‌‌های مربوط به دوران باستان،  در آن‌جا به دست آمد.  دو گور مربوط به سده‌‌‌‌‌‌‌‌ هفتم  ق.م،  یکی مکشوف در شبه ‌جزیره‌‌‌‌‌‌ تامان،  و دیگری نزدیک کرچ متعلق به مردم بومی،  یعنی اشراف بومی کیمری است،  که با سیندی‌‌‌‌‌‌‌‌ ها مخلوط شده بودند.  این فرضیه به وسیله‌‌‌‌‌ سلاح ‌‌‌‌‌های ویژه‌‌‌‌‌ ای تأیید می‌شود،  که در گور اول به دست آمده است،  به ویژه تبرزین مفرغی و قلاب کمربند،  که نقش دو شیر در آن دیده می‌شوند.  هم تبرزین و هم قلاب کمربند،  با اشیایی که خاص گور های سکایی در سده ‌‌‌‌‌ ششم  ق.م،  بوده فرق دارد.  قلاب کمربند ما را به یاد شکل‌ هایی می‌اندازد،  که روی سر دیرک ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌های یافت شده در کاپادوکیا است،  که محل دیگر اقامت کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بوده است.  در یک تصویر، یک تندیس کوچک مفرغی، که سواری را در حال تاختن نشان می‌دهد،  و تیردانی همراه دارد.  شانه‌‌‌‌‌ زرین، کمان، نیزه و تبرزینی در موزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آرمیتاژ پتروگراد وجود دارد،  که آنها را متعلق به کیمری‌‌‌‌‌‌ ها می‌دانند.

   گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ میحالکووا  Mihal Kova  که مربوط به سال‌ های 900 تا 750 ق.م،  است،  و در  گالیسی  جای داشته، آخرین مرحله ‌‌‌‌ تمدن کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها به شمار می‌آید،  که دارای تاج زرین ناموری است،  که نزدیکی‌ بسیاری با صنعت قفقاز و صنعت هالس‌تاتین  Hallstattien  در اتریش دارد.  در گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ پود گورتسا  Podgortsa  که در جنوب شهر کیف است،  نیز نفوذ صنایع قفقاز بسیار دیده می‌شود.  تبر های ماسوره ‌‌‌‌‌دار مفرغی ناحیه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ کوبلوو  Koblevo  در مشرق شهر اودسا  Odessa  و نیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ هایی که نوک دو دَم داشت،  در حدود سده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌هشتم ق.م،  در روسیه ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌جنوبی فراوان یافت می‌شد.  صنعت مفرغ کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها در رومانیا نیز رواج یافت و در ناحیه بوردی هراستراو  Bordi -Herastrau  و در مورس  Mures  در مولداوی  و در  وارتوپو  Vartopu  در والاشی وارد شده،  و به مجارستان رسید و مفرغ مجارستانی را تحت تأثیر خود قرار داد.  کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها مدت زیادی در عصر مفرغ ماندند،  مفرغ‌‌‌‌‌‌‌ های کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها که در شهر هالشتات اتریش بدست آمده نشان می‌ دهد،  که این هنر در اوکراین مانند یک هنر و صنعت روستایی و برزگری دوام داشته،  و در دوران سکاها و یونانیان نیز استوارتر و پایدارتر شده است.  مفرغ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های کوبان و بخشی از مفرغ‌‌‌‌‌ های لرستان از آثار کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌هاست.  

   زبان ــ  معمولاً زبان کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها را تراکیایی یا ایرانی می‌دانند،  و یا لا‌اقل،  حکام و فرمانروایان ایرانی داشتند.  نام مشهور ترین فرمانروایان آنها مانند،  تئوسپا  Teuspa ،  توگدامه  Tugdamme،   که باستان نویسان آن را  لوگدامیس  Lygdamis  نامیده اند،  و فرزندش سانداخشترا  Sandakhsatra  ایرانی است.  باید محقیق های ایرانی به شباهت تئوسپا با  توس یا تهماسپ،  توجه کنند.  زبان کیمری‌‌‌‌‌‌‌ ها غالباً با زبان سکایی ‌‌‌‌‌‌ها یکسان بود.

   تيره و قوم ــ  با نگرش های تاریخی به تورانیان در شمال غربی ایران،  مانند گرفتاری افراسیاب در  بردع  قفقاز،  که یکی از قوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های کیمری به نام توری  tauri  خوانده می ‌‌شده است. هم‌چنین نام‌ های تروا و تراکیه را نباید از نظر دور داشت،  سیندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها  sindians  نیز قوم دیگری از کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها بودند،  که شاید بعدها در افسانه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ آلکساندر مقدونی،  با سندی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های هندوستان اشتباه گردیدند.  برخی از یادمان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ های کیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها نزدیک به آثار لرستان است.

   قابل توجه:  گفته شده که لر ها و یا لک های امروزی ایران،  در واقع همان کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها یا بخشی از آنها هستند،  نام رود سیمره واقع در غرب و جنوب غربی لرستان امروزی،  اشاره به نام کیمری‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ها یا سیمری ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها دارد.  چه خوب بود جوانان عزیز استان های لرستان و اصفهان و اطراف آنها،  و بویژه شهر سمیرم که گویا همان نام کیمیره یا کمیرم است،  نسبت به باستانشانسی مناطق خودشان حساس باشند،  و تحقیقات محلی ملی و مردمی انجام دهند.

   اقوام آريايي لوليان

      نام قبايلي كه ظاهرا بخش وسيعي از كوهها و كوهپايه هاي بخش علياي دياله تا درياچه اروميه را اشغال كرده بودند.  در هورياني لولو،  به معني كوهستانياني بود،  كه از ميان آنان برده مي گرفتند،  در زبان اورارتويي (لولو) به بيگانه و دشمن مي گفتند.  اصطلاح اكدي لولوبوم يا لولوپوم و بعدها در آشوري اصطلاح لولومه مركب از ريشه لولو و علامت جمع ايلامي B  يا P  به اضافه پسوند اكدي um و يا همان ريشه و علامت ايلامي اسم جمع me  است.  اصطلاح لولو در زبان اكدي بدون پسوند مزبور نيز ديده شده است.  اين مثال ها نشان مي دهد كه لولوبيان از لحاظ قومي از قبايل هورياني ــ اورارتويي،  نبوده،  بلكه به ظن غالب با ايلاميان قرابت داشتند.  ريشه اكدي و ايلامي كلمه لولوبي نشان ميدهد،  كه اين قبايل ظاهرا با ايلاميان قرابت داشته اند.  در متون آشوري آنها را به نام زاموا ميشناسيم،  اسنادي كه به لولوبيان اشاره دارند،  علاوه بر سنگ نگاره آنوبانيني،  كه اثري از خود لولوبيان است،  حكومت هاي همسايه هم به آنها اشاراتي کرده اند.

      احتمالاً قدیمی ترین سنگ نگاره ایران از آنوبانيني سلطان لولويي بر صخره سرپل ذهاب استان کرمانشاه تقريباً مربوط به همين زمان حدود 2300 ق.م،  می باشد.  این کتیبه مربوط به جنگ او با نارام سین شاه اکد از بین النهرین می باشد.  نام اين پادشاه اكدي است،  و نبشته مختصر وي نيز كه به صحنه تصاوير برجسته آوردن اسيران به نزد شاه توسط الاهه ايشتار منضم است،  به زبان اكدي مي باشد.  ظاهرا نبشته مزبور مي رساند،  كه لولوبيان در نيمه دوم هزاره سوم قبل از ميلاد، داراي دولتي بوده و بالنتيجه جامعه اي طبقاتي داشتند.  البته حدود 1200 ق.م،  اين سنگ پس از فتح بابل توسط مادها به شوش منتقل شد،  و شوتروك ناحونته حاكم ايلام نيز،  شرح پيروزي خود بر بابل را به آن با خط ايلامي اضافه كرده است.

      در قرارداد هاي سلسله دوم اور،  كه سال 1984 در تل براك كشف شد،  اشارات زيادي به لولوبيان شده است.  برخي از اين الواح مربوط به همان سالي است،  كه پادشاه اور به ولايت شميروم و لولوبيان حمله نموده،  و آنها را غارت كرده است.  در الواح افسانه آفرينش بابلي،  كه حاكي از وحشت و ترس بابليان از گوتيان است،  آنوباني ني به صورت حيواني عظيم الجثه كشيده شده،  و او را شهريار شهر كوشه دانسته اند.  ولي چنان كه از منابع آشوري مستفاد مي گردد، علائم تاسيس و قوام دولت در قبايل مذكور،  فقط در آغاز هزاره اول قبل از ميلاد مشاهده گشته است.

   عكس تاريخي عشاير سياه چادر جاده هراز تهران ـ آمل،  حدود 1300 خورشيدي،  عكس شماره 586 .

   كليك كنيد:  سفر هاي انوش راويد

   كليك كنيد:  سايت هاي تاريخي ايران

   كليك كنيد:  كارگزاران و چهره هاي استعمار

    توجه:  اگر وبلاگ،  به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.

   انوش راوید //  Anoush Raavid ///    

   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

   جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران،    http://ravid.ir