تابستان پربار 91

   رمز موفقیت جامعه

      جامعه ای موفق است،  که توده مردم آن رمز موفقیت را نیک آموخته باشند،  باید توجه داشت که آموزش ها منحصر به مواد درسی نظیر تاریخ و فیزیک و ریاضی و امثال آن در دوره های دبستان و دبیرستان و دانشگاه نیست،  بلکه هر فرد در تمام سنین زندگی نیاز به یاد گرفتن دارد.  برای آزاد بودن و آزاد زیستن و شهروند بایسته بودن،  گرفتار ماده گرایی و ماده پرستی نشدن و بطور کلی انسان واقعی بودن،  همیشه نیاز به یاد گیری و آموزش وجود دارد و بنا بر همین اصل و فلسفه است که دانشمندان بزرگ پدیدار شده اند،  و به جهان و بشریت خدمات بی پایان کرده اند.  ما یاد گیرندگان برای اینکه استعداد های مخصوص خود را بطور واقعی بکار گیریم بایستی به درجات مختلف و به روشهای گوناگون در روند جامع یاد گیری از نزدیک در گیر شویم.  بایست نحوه مشارکت موثر را فرا گرفته و سپس مشارکت نماییم و از طریق وارد شدن در حرکت نیرو های فکر سازی در پویایی خود و جامعه گام برداریم،  در واقع ما باید شهروند پویا باشیم،  نه شهروند حاشیه ای.

      شهروند حاشیه ای فردی است که قادر نیست و یا تمایلی ندارد،  آنچه را که جامعه بعنوان سهم عادلانه ای از وظیفه اجتماعی او برای مدتی طولانی تشخیص می دهد،  انجام دهد.  حاشیه بودن درجات گوناگون دارد،  از نقطه نظر بهداشت روانی هیچیک از ما کاملاً سالم نیستیم.  کسالت های ما ممکن است جزئی باشند،  مانند احساس ناراحتی،  و یا آنقدر شدید باشند که نیاز به توجه دائمی و حتی محبوس کردن را ایجاب نماید.  همه در یک تسلسل مدام هستیم اغلب ما از درجه خفیف تا متوسط و برخی بطور شدید،  حاشیه ای می باشیم،  این یک مسئله خانواده انسانی است،  که همه در آن سهیم هستیم.  بنا بر این همگان نیازمند آموزش مرتب و دائم هستیم،  تا بتوانیم رمز موفقیت جامعه را در فرهنگ گردونه یاد گیری بر پا سازیم.

     یک شهروند خوب،  بعنوان شخص خوبی که نقشی فعال و سازنده در جامعه خود ایفا می نماید،  شناخته می شود.  بطور آشکارا استعمال لغت شهروند جامع تر و فرا گیرنده تر از آنست که معمولاً آنرا بکار می بریم.  در اغلب موارد کلمه شهروند را با فردی که دارای تابعیت مملکت بخصوص بوده،  و از این نظر دارای حقوق و امتیازاتی است مربوط می سازیم.  از این گذشته در اغلب موارد اشتباهاً یک شهروند خوب به کسی گفته می شود،  که فقط به اصطلاح رفتارش خوب است،  و در روز رأی گیری پای صندوق می رود یا مالیاتش را به موقع می دهد.  ولی شهروند در یک جامعه دمکراتیک بایستی دارای معنی و مفهوم بیشتری باشد.  در یک نظام دمکراتیک اجتماعی شهروند خوب شخصی است،  که در بیشتر بنیاد هائیکه بافت آن جامعه را تشکیل می دهند بصورت فعال و سازنده مشارکت نماید،  بعلاوه از مسئولیتها، حقوق و امتیازات خود آگاه باشد و آنها را بکار گیرد،  و همچنین بایستی فردی باشد که تاریخ ایران او را شخص خوب نامیده است،  زیرا می کوشد استاندارد های ارزشها را،  در سطح بالایی کسب نموده،  و در سازمان های نوینی که فعالیت دارد بکار اندازد.

     این نوع شهروند خوب که در ضمن شخص خوبی هم هست،  کور کورانه دیگران را دنبال نمی کند،  مخصوصاً هنگامیکه اینکار خیانت به اصولی است،  که نوع انسانی را به صورت خلاق آزاد می سازد و رهایی می بخشد.  دستیابی به ایده آلها مشکل است،  از آنجایی که به عللی همه ما تا اندازه ای حاشیه ای هستیم،  مسئولیت های شهروندی خود را تا حد ممکن درک و اجرا نمی نماییم.  ولی برخی از ما قادریم،  با درجه ای از کارایی عمل کرده،  و در پیشبرد روند متمدن شدن مشارکتی پویا داشته باشیم.  برخی از مردم به علل گوناگون به میزانی که چیز کسب می نمایند،  مشارکت نمی کنند،  این افراد را می توان به عنوان شهروند حاشیه ای مشخص نمود.  ما بایستی سخت بکوشیم که این مسئله حاشیه بودن را تصحیح نماییم در غیر این صورت به وجود آوردن نظام اجتماعی که برای خود مجسم کرده ایم،  غیر ممکن خواهد بود.  هر نظام اجتماعی بوسیله میزان باری که قادر است حمل نماید محدود می گردد،  البته در بعضی از جوامع،  جغرافی ـ تاریخ وظیفه سنگین تری برای آنها تعیین کرده است. 

       از روزیکه انسان فرق بین بد و خوب را تمیز داد،  یعنی از آغاز وجدان،  مردم راجع به مسئله بعضی از افراد که به نظر می رسد،  نمی توانند زندگی خود را مطابق دلخواه جامعه اشان هم آهنگ کند آگاهی داشته اند.  بعضی از افراد قادر نیستند در محیط خود به فعالیت بپردازد،  ممکن است مبتلا به اعتیاد و یا الکلیسم و همیشه گرفتار باشند،  یا سواد خواندن و نوشتن به اندازه لازم نداشته باشند،  پرخاشگر بوده و توانایی نگهداری شغلی ندارند،  و یا مبتلا به بیماری عضوی و یا عدم توانایی در کار هستند.  امکان دارد که او خود را با بدبختی هایی که با آنها روبرو می شود تطبیق ندهد،  و در نتیجه به بیماری عاطفی مبتلا گردد،  یا ممکن است دارای نقص مادر زاد جسمانی یا روانی باشد،  که او را از صحنه رقابت اجتماع بیرون گذارده است،  و یا یکی از افراد پیری است که محدودیت هایی بیش از آنچه طبیعت برای آنها قائل شده،  بر خود روا داشته است.  از این گذشته شهر وندان حاشیه ای را می توان بین افرادی که اجباری برای کار کردن ندارند،  به این دلیل که از بنیه مالی کافی برای زندگانی بدون انجام کار بر خوردار می باشند،  پیدا نمود.  این افراد وقت و نیرو را در فعالیت هایی که هیچگونه تأثیر قابل ملاحظه ای در امر بلوغ فکری ایشان و یا بهبود نظام اجتماعی ندارند تلف می نمایند.

   شهروند خوب در تاریخ

     حدود 4000 سال پیش،  در دوره ای از تاریخ مصر باستان به نام دوره پادشاهی قدیم،  نشانه هایی از اندیشه جوابگویی آیند به ظهور رسید،  و پس از گذشت هزار سال در دوره ای بنام پادشاهی میانه این عقیده بطور کامل پرورش یافت.  بر اساس این عقیده چنین تصور می کردند،  که سرنوشت آینده یک نفر مرده بطور کامل بایستی به کیفیت اخلاقی زندگانی وی در روی زمین وابسته باشد.  لذا مردم نسبت به نان دادن به گرسنگان، آب دادن به تشنگان، لباس دادن به برهنگان و مسکن دادن به افراد بدون خانه علاقمند گردیدند.  علت این تمایل اجتماعی انباشتن گنجینه در بهشت،  و امید به پاداش شخص در زندگانی آینده بود،  نه کمک کردن به مردم بعلت اینکه به کمک نیازمند بودند.  این تصور با عقیده فعلی ما درباره پاداش و تنبیه بی ارتباط نیست،  با این وجود مردم شروع به اندیشیدن راجع به مسئولیت خود نسبت به یکدیگر و نحوه ارتباط خود با سایرین نمود.

     بدون شک نمونه هایی چند از تاریخ طولانی روابط انسانی نشان می دهد،  که نوع انسان طی قرون متمادی تا حدی نسبت به چیز هایی سوای خویشتن تمایل نشان داده است.  نظریه اجتماع مدار یک فرد نسبت به دیگری بعنوان یک اصل جامعه متمدن با جهش بوجود نیامد،  مشاهدات اتفاقی نشان می دهد،  که جامعه امروزی برای رسیدن به حقیقت درمان،  راهی بس طولانی در پیش دارد،  ما قادریم یکدیگر را دوست بداریم زیرا وجود داریم،  و نه برای اینکه اخلاق مان خوبست یا زیبا روی و یا قابل تمجید هستیم و یا به عللی دیگر.  در طول قرون متمادی برخی از مردم فکر کرده اند،  بکوشند تا به صورت یک خانواده انسانی در آیند،  از خصوصیات بشر است،  که دارای احساسات خود خواهی شخصی باشد،  این وظیفه بسیار بزرگی برای بشریت است،  که رفتار طبیعی خود را خنثی نماید.  البته بخشی از بشریت شجاعانه تقریباً بصورت مدام برای سال هایی طولانی از عهده اینکار بر آمده اند و لذا پیشرفت هایی را می توان مشاهده نمود.

    یکبار دیگر بر گردم به شهروند حاشیه ای،  تا تفاوت شهروند خوب و کمک هایی که او می تواند به شهروند حاشیه ای بکند،  تا او نیز شهروند پویا و شاد جامعه مترقی و دمکرات شود.  نظریه در باره شهروند حاشیه ای تحت تأثیر نظریه جامعه،  درباره چندین مسئله اساسی مربوط به طبیعت انسان و تفسیرات گوناگون از این عقیده اساسی قرار گرفته است.  در هر دوره ای از تاریخ بشر،  مذاهب همواره نقش موثر و فعالی در شکل دادن به نظریاتی که اساس دید اجتماعی را تشکیل می دهند،  ایفا نموده اند،  به تاریخ دین ها و آیین های ایرانی مراجعه شود.  تکامل نوعی از تمدن در فرهنگ های خاور نزدیک یا همان قاره کهن و اروپا این نظریه را توسعه داد،  که هر فردی فرزند خداوند بوده و بطور ضمنی به این نکته اشاره کرد،  که از لحاظ انسانی مساواتی وجود داشت که نیروی نهانی آن ممکن بود،  افرادی را که از لحاظ بهداشت، ثروت و ظرفیت عقلانی شانس کمتری داشتند،  به مرحله ای عالی از احترام معنوی و اجتماعی برساند.  نظریه مهم دیگری مسئولیت یک فرد را نسبت به دیگری مورد تأکید قرار می دهد.  آنچه در این جا مذکور افتاد دو اندیشه بسیار بزرگ است،  و تا حد معینی اساس نظام فعلی اجتماعی را تشکیل می دهد.

      ما با کندی تغییر می کنیم ولی میتوانیم تغییر کنیم،  این واقعیت بایستی اساس حمله و مبارزه را تشکیل دهد،  تغییرات انقلابی معمولاً به واکنش های انقلابی منجر می شوند،  و سود خالص در اغلب موارد بسیار اندک است.  تغییری که بر اساس آمادگی معقول و عمل مثبت و مدام،  که متکی بر دانش به طبیعت ما و سنت ما است،  باقی مانده و بخش معتبری از سنت ما را تشکیل خواهد داد.  گه گاهی برای راضی کردن انگیزش خود،  نیروی با ارزش زیادی را مصرف می کنیم،  که کاری یا بطور بهتر کار خوبی انجام دهیم.  در اغلب موارد اینکار بیشتر به جای اینکه مسائل اجتماعی را حل نماید،  بدرد ازاد کردن هیجانات حبس شده ما می خورد.  مسائل افراد حاشیه جامعه اسباب بازی نیستند،  و فرصت هایی هم جهت استخلاص شخصی یا دسته جمعی روانی نمی باشند،  بلکه مسائل جدی هستند،  که فکر و عمل مدام را به بهترین وجه ممکن ایجاب می نمایند.  عملی که بدون در نظر گرفتن عوامل موثر در هر مورد انجام می شود،  اغلب به سیر قهقرایی منجر می گردد.  این مشکل نیست که گوش گروه های بزرگ و با نفوذ اجتماعی را بگیریم،  البته هنگامی که می توانیم با اشتیاق شدید از ایشان درخواست نماییم که بدیها را تصحیح نموده،  و اژدهای اجتماعی را بکشند.  در برخی از محافل سیاسی، مذهبی و آموزشی این رویه معروف است.

     یک شهروند خوب بایستی یاد بگیرد که نقش خود را به عنوان شهروند آزاد و مسئول ایفا نماید و بکوشد که جامعه خود را به صورت یک نظام پویا و شکوفا و در حال پرورش در آورده و همچنین به دیگر هم میهنانش در جهت رشد و اظهار وجود یاری رساند.

   دیدگاه ها در ماهیت جامعه

      همه ما سعی می کنیم جامعه ای آزاد و دمکرات داشته باشیم،  برای کلمات آزاد و دمکراتیک معانی زیادی وجود دارد ولی بطور کلی مفهوم کلمات آزادی و دمکراتیک نزد مردمی که جامعه را تشکیل می دهند،  تعریف متفاوت و نیز نحوه عملکرد مختلف را دارا می باشند.  بعلاوه گروه هایی از مردم دوست دارند،  که از هر گونه قید و بند و کنترل غیر ضروری خواست آنها،  آزاد باشند.  مردم متفکر نیاز دارند،  که در مبارزه و کوشش جهت حل مسائل زیادی که با آن مواجه هستند آزاد باشند،  آزادی در انجام این نوع فعلیت روند بلوغ فکری فرد را تقویت می نماید.  آزادی فردی منحصراً وقتی با رفاه نظام اجتماعی که فرد جزئی از آنرا تشکیل می دهد تلاقی مینماید بنظر می رسد،  که برای فعالیت خلاق و پرورش هر فرد ضروری باشد،  زیرا آزادی می تواند فرصت مشارکت سهم مخصوص هر فرد را برای رفاه همگانی به او عرضه کند.

      آزادی و جامعه آزاد مسائل زیادی دارد،  در واقع آزادی بطور ضد و نقیض بوسیله عده ای از مردم که نیاز به آزادی دارند،  بوجود می آید.  در این جا مانند موارد زیاد دیگری اینان دشمنان خویشتن هستند،  و اغلب علاقه بیش از حدی به رفاه خود دارند، حتی اگر به ناراحتی سایرین منجر شود.  چون ترس های گوناگونی را در خود پناه داده و در جستجوی امنیت هستند،  و ضمن تلاش برای امنیت،  از امتیازات و آزادی های خود سوء استفاده می نمایند،  بدین صورت آنها از سایر مردم جدا می شوند.  همه ما نیازمندیم احساس کنیم که در زندگانی دارای هدفی می باشیم و در جستجوی نوع تکامل هستیم،  اغلب مواقع نیاز به این تکامل را با وفا داری بیجا نسبت به ماده پرستی و با احاطه کردن خود بوسیله اشیاء دنبال می کنیم.  هر چه بیشتر کسب می کنیم موقتاً احساس بهتری می نماییم.  بعلاوه ما موجودات دمدمی مزاجی هستیم و این نکته در تمایل ما به فردیت و در ضمن جزئی از جامعه بودن پدیدار می گردد.  تمایلاتی که غیر قابل تطبیق بنظر می رسند بایستی با یکدیگر مطابقت داده شوند.

     زندگی کردن به معنی مطلق آن اطلاعاتی را که برای داشتن صلاحیت سیاسی، حرفه ای، روانی و فرهنگی مورد نیاز ما می باشد فراهم نمی نماید.  ما فقط بخشی از پاسخ های بحران های شخصی و اجتماعی خود را می دانیم،  ولی این نکته را نیز فرا گرفته ایم که با دست اندر کار شدن مشارکت کردن و با سهیم شدن در جامعه از تمام جنبه ها بعنوان افراد رشد کرده،  و ضمناً به نظام اجتماعی کمک می نماییم.  بعلاوه می دانیم که اینکار وظیفه افراد معدودی نیست بلکه وظیفه ایست که بایستی بوسیله هر یک از اعضای جامعه آزاد پذیرفته شود،  البته اگر قرار بر این باشد که جامعه به آزادی برسد و ادامه دهد.  آنچه تاکنون متوجه شدیم،  آزادی یک اصطلاح کاملاً نسبی است،  که مستقیماً با کوشش سازنده و مسئولیتی که هر فرد میل دارد،  برای نگه داری و پیشبرد آن بکار برد مربوط می شود.  ما یاد می گیریم که اینکار را از طریق مساعدت کردن، ایجاد و مشارکت در برنامه های سازمان یافته یادگیری و با خواندن و مطالعه شخصی که دید ما را گسترش می دهد انجام دهیم.  ما روند کار را از طریق کار برد اطلاعات نوین خود به نحو عاقلانه و خردمندانه تکمیل می نماییم،  در نظر داشتن دانایی قرن 21 بسیار مهم می باشد.

      شهروندان فعال جامعه را می سازند و آنرا بطرف دمکراسی و آزادی می برند، برنامه ها را می سازند و سازمان می دهند هدف های کلی را در نظر می گیرند،  و با هدف های خاص ترکیب می کنند.  مثلاً اتحادیه های کارگری و یا انجمن های مذهبی و غیره را با طرح های کار بردی و مقاصد واضح و مشخص عرضه میکنند،  و ارتباطات مناسب انجام می دهند  و اجرایی دقیق پیشه می نمایند،  که هدف های آن باعث پیشرفت شهروند و نظام اجتماعی او می گردد .  اگر این نکات مورد غفلت قرار گیرد و هدف های محدود پیگیری شوند نتیجه ای جز قصور ورزیدن شهروند فعال و سازمانها در امانت اجتماعی ببار نخواهد آمد،  اینجا لازم به یاد آوری است مطالعه و پیگیری وبلاگ های انوش راوید کمک بزرگی در جهت بر پایی جامعه نوین می تواند باشد.

   پرسش:  آیا شما می دانید فکر کردن چیست؟

              آیا شما شهروند فعال و پویا و شاد هستید؟

              آیا شما شناختی از جامعه و تاریخ آن را دارید؟

             آیا شما می دانید شهروند سرخورده چه کسی است؟

             آیا می دانید تفاوت شهروند ها و جوامع چه می باشد؟

             آیا می توانید ده ها و صد ها پرسش از این دست بپرسید؟

            آیا می توانید تحلیلی از مقالات کارگاه فکر سازی در نظرات بنویسید؟

   جالب:  می گویند ابن سینا آنچه خواند،  تا هجده سالگی خواند،  و پس از آن درباره آنچه خواند تأمل کرد.  او خود سالها بعد به جوزجانی می گوید:  من امروز همان قدر می دانم،  که آن زمان می دانستم،  اما دانش من امروز عمق بیشتری دارد.  ابن سینا نابغه با تأمل در خوانده های خود می آموزد،  اما هرچه تأمل لازمه آموختن است،  برای یادگیری پایانی وجود ندارد.

   عکس تعدادی خنجر دوران حکومت صفویه تا پادشاهی قاجاریه از یک موزه خصوصی،  مشروح در تاریخ شمشیر در ایران، عکس شماره 2912.

   كليك كنيد:  تخت جمشید

   كليك كنيد:  کندوان های تاریخی

   كليك كنيد:  تاریخ تاکتیک در ایران

    توجه:  اگر وبلاگ به هر علت و اتفاق،  مسدود، حذف یا از دسترس خارج شد،  در جستجوها بنویسید:  وبلاگ انوش راوید،  یا،  فهرست مقالات انوش راوید،  سپس صفحه اول و یا جدید ترین لیست وبلاگ و عکسها و مطالب را بیابید.  از نظرات شما عزیزان جهت پیشبرد اهداف ملی ایرانی در وبلاگم بهره می برم،  همچنین کپی برداری از مقالات و استفاده از آنها با ذکر منبع یا بدون ذکر منبع،  آزاد و باعث خوشحالی من است.


   حمله اسکندر مقدونی به ایران بزرگترین دروغ تاریخ،  حمله چنگیز مغول به ایران سومین دروغ بزرگ تاریخ،  و مقالات مهم مانند،  سنت گریزی و دانایی قرن 21،  و دروغ های تاریخ عرب،  تاریخ مغول،  تاریخ تاتار،  و گفتمان تاریخ،  و جدید ترین بررسی های تاریخی در وبلاگ:

جنبش برداشت دروغها از تاریخ ایران    http://ravid.ir